Wednesday, October 28, 2009

شعري براي رزا منتظمي



مطبخی در عزای منتظمی
در عزای غذای منتظمی
نوعروسان، مجردان همگی
پيروان رزای منتظمی

×××

توی مطبخ همه ز خرد و کلان
به عزايش نشسته بی‌اعلان

هر غذائی در آشپزخانه
ميکند گريه سوگوارانه

گشته همدرد کوفته تبريزی
نخودی غمزده ته ديزی

آش رشته کنار ايشان است
رشته‌‌هايش همه پريشان است

شله‌زردی فغان کنان اين بين
خانه را کرده اربعين حسين

دلمه بر تن دريده پيراهن
که جفا کرد زندگی با من

رولت گوشت ناله سر داده
مرغ پخته به گريه افتاده

اينطرف ميرزاقاسمی غمگين
سوپ مارچوبه را دهد تسکين

نرگسی قهوه ميکند تعارف
به حضور بيف‌استروگانف

های های سکنجبين با يخ
می‌رسد از حوالی مطبخ

نيست يک دم ز غصه آسوده
شربت و بستنی و فالوده

کتلت دسته دار، دلخسته
بر سر خويش می‌زند دسته

می کند قيمه، عاصی و بی‌تاب
لپه‌ها را به هر طرف پرتاب

قرمه‌سبزی عبوس و تلخ و پکر
ليموی غم گرفته اندر بر

تلخ بنشسته باقلا‌قاتق
بر سر خويش ميزند قاشق

کره در حال تسليت با کارد
تسليت گوی يک ترازو، آرد

قابلمه گوشه‌ای غريبانه
می‌کند اشک خويش پيمانه

شده از غصه باقالی بيهوش
پلو او را گرفته در آغوش

گاه يک بسمه تعالايی
می‌تلاوت ز سمت حلوايی

می‌‌کند گاه از رزا يادی
تر و تازه، صدای سالادی

سر دهد يک صدای ساده، دمی
که کجايی رزای منتظمی؟

آبکش غمفزاست آخ آخش
ناله خيزد ز هر چه سوراخش

"تاوه" با روی گرد و دمب دراز
سوزد و گريه می‌کند سر گاز

ظرف‌ها رفته هر طرف بی‌حال
تسليت‌گوی قاشقی، چنگال

ميکشد کوفته‌ريزه دائم آه
شده با کوفته‌قلقلی همراه

باميه با کدو سخن دارد
سخن از آن بزرگ زن دارد

زعفران و سماق و زيره و کشک
هر يکی گوشه‌ای بريزد اشک

آشپزخانه غصه‌دار شده
ظرف و مظروف بيقرار شده

رفت آن بانوی پر آوازه
نمک و فلفلش به اندازه!

رفت استاد آشپزخانه
بانوی کاردان و فرزانه

آنکه با پخت و پز هنر ميکرد
زين هنر خلق را خبر ميکرد

ملتی از کتاب او حظ کرد
دولت از او دريغ کاغذ کرد

تيغ سانسور در کتاب آمد
سرکه جای سس شراب آمد

کاغذ آن کتاب پرتيراژ
شد اسير هزار و يک ويراژ

ليک بهر کتاب غايط و بول
داد دولت به هر فقيهی قول:

گر دهی شرح مبطلات نماز
کاغذ افزون بری ز حد نياز

گر دهی شرح مبطلات وضو
کم کنی روی مردمان گوزو؛

هرچه کاغذ به هرچه انبار است
بر تو و گفته‌ی تو ايثار است

بنويس از جماع با حيوان
تا که کاغذ به تو دهند ارزان

بگو از گوسفند و بزغاله
وز مزايای عمه و خاله

گر که سکسی نويسی‌اش کافی
رايگان است چاپ و صحافی

ليک در باب طبخ و آشپزی
نتوان رفت راه را عوضی

پخت و پز از طريق عکس و کتاب
کار زشتی‌است مثل کشف حجاب

زن که اهل کتاب خواهد شد
ذره ذره خراب خواهد

راه او بر کتاب بايد بست
تا بداند کنيز مطبخی است!

هادی خرسندی

No comments:

Post a Comment